گزیده کتاب

گزیده هایی از کتاب ها یا اندیشه ها Gozidehk@

گزیده کتاب

گزیده هایی از کتاب ها یا اندیشه ها Gozidehk@

آهستگی / میلان کوندرا

چهارشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۷، ۰۹:۵۰ ب.ظ

مردی که پشت موتور سیکلت قوز کرده، فقط می تواند هوش و حواسش را روی این لحظه پرواز متمرکز کند. او خود را به برشی از زمان آویخته که هم از گذشته و هم از آینده جداست. او از چنگ استمرار زمان گریخته. بیرون زمان مانده. به عبارت دیگر در حالت جذبه قرار گرفته. در چنان وضعی او دیگر چیزی درباره سن خود، همسرش، بچه هایش و نگرانی هایش نمی داند و در نتیجه ترسی هم ندارد. چرا که ترس ریشه در آینده دارد و کسی که از آینده رها است، لازم نیست از چیزی بترسد.

v     

 

چرا لذت آهستگی از میان رفته است؟ آه، کجایند دوره گردهای قدیم، قهرمان های تصنیف های مردمی که از آسیابی تا آسیاب دیگر را به گردش طی می کردند و شب را در فضای باز سحر می کردند؟ آیا آن ها هم، همزمان با چمن زارها" دشت ها و در یک کلام طبیعت ناپدید شدند؟ یک ضرب المثل چکی تن آسایی آنان را با استعاره ای توصیف می کند: "آن ها تماشاگران پنجره خداونداند."

کسی که تماشگر پنجره خداوند است دچار ملال نمی شود و سعادتمند است. در جهان ما آسودگی به بیکارگی تبدیل شده و فرق میان این دو بسیار است: فرد بیکاره مایوس است، دچار ملال است و همواره به دنبال تحرکی است که کمبودش را احساس می کند.

v     

 

اپیکور نخستین نظریه پرداز بزرگ لذت، نسبت به ممکن بودن سعادت سخت بدگمان بود. لذت را کسی می تواند احساس کند که رنج نمی برد. بنابراین فرض، در عیش گرایی رنج است که اهمیت زیادی دارد. انسان در صورتی سعادتمند خواهد بود که بتواند رنج را از خود دور نماید ولی از آنجا که لذت جویی غالبا بیشتر رنج به بار می آورد تا لذت، آنچه اپیکور توصیه می کند، لذت بردن توام با احتیاط و خودداری است.

حکمت اپیکوری مبتنی بر سرنوشت غم انگیزی است: انسان به جهان پر درد و رنجی پرتاب می شود و کم کم پی می برد که یگانه ارزش بدیهی و قابل اعتماد، لذتی است که او خود بتواند احساس کند، هر قدر هم که ناچیز باشد: جرعه ای آب گوارا، نگاهی به آسمان (به سوی پنجره خداوند) و یا نوازشی.

v     

 

تحمیل یک فرم به زمان، نه فقط ضرورت زیبایی که ضرورت حافظه هم هست، چرا که یک چیز فاقد فرم را نمی توان دریافت و نمی توان به یاد سپرد. این که آن ها دیدار خود را همچون یک فرم در نظر می گرفتند برایشان دارای ارزش ویژه ای بود. آخر، شب مشترک آن ها فردایی به دنبال نداشت و تنها در یاد می توانست تکرار شود. میان کندی و حافظه و نیز میان شتاب و فراموشی پیوند مرموزی وجود دارد...درجه کندی تناسب مستقیم با حضور ذهن دارد و درجه شتاب تناسب مستقیم با شدت فراموشی.

v     

 

برگزیده بودن یک مفهوم دینی است و معنایش این است که شخص بی آنکه لیاقتی ابراز کرده باشد به حکم قدرتی فوق طبیعی و به خواست آزادانه، یا حتی بلهوسانه خداوند، انتخاب می شود تا مقامی ویژه و بالاتر از دیگران بیابد. تنها چنین باوری بود که مقدسین را قادر می ساخت تاب تحمل سنگ دلانه ترین آزارها را داشته باشند. مفاهیم دینی در ابتذال زندگی ما به طنز شباهت پیدا می کنند.

هرکدام از ما کم و بیش رنج می بریم از اینکه زندگی ما تا این اندازه معمولی است. ما می خواهیم از همانند دیگران بودن بگریزیم و خود را به درجه عالی تری ارتقا بدهیم. هریک از ما با شدت و ضعف متفاوت به این وهم دچار شده ایم که لایق این ارتقا هستیم، که از پیش تعیین و برگزیده شده ایم.

v     

 

احساس برگزیده بودن جزئی از هر رابطه عاشقانه است. چنان که در تعریف هم، عشق هدیه ای است که به ما ارزانی می شود، بی آنکه برایش لیاقتی نشان داده باشیم. دوست داشته شدن بدون دلیل، حتی خود دلیلی تلقی می شود بر خالص بودن عشق، اگر زنی به من بگوید دوستت دارم چون باهوش هستی، شریف هستی، برای من هدیه می خری، به زن های دیگر لطف نداری، ظرف می شویی، آن وقت من مایوس می شوم. چنین عشقی انگار می خواهد چیزی را به چنگ بیاورد.

چقدر زیباتر است اگر انسان در عوض بشنود: "من دیوانه توام، هرچند که تو نه فقط باهوش و درست کار نیستی، بلکه یک دروغ گوی خودخواه و عوضی هم هستی". شاید انسان احساس برگزیده بودن را نخستین بار در نوزدای تجربه می کند، وقتی که از مهر مادرانه، بی آنکه خود را لایق آن نشان داده باشد بهره مند می شود و باز آن را بیش تر و بیش تر طلب می کند.

v     

 

انسانی که می خواهد خود را برگزیده احساس کند، چکار باید بکند تا ثابت شود که او واقعا برگزیده است، تا هم خودش و هم بقیه باور کنند که او مانند هرکس دیگر نیست؟ فرا رسیدن عصری جدید، که اساس آن اختراع عکاسی است، با تمام ستاره ها، رقاص ها و آدم های مشهور که همه تصویر عظیم آن ها را از دور بر روی پرده می بینند و می ستایند اما هیچ کس به آن ها دسترسی ندارد، این امکان را فراهم می کند: شخصی که خود را برگزیده احساس می کند، با چسباندن خود به افراد سرشناس به گونه ای علنی و نمایشی، سعی می کند نشان دهد که به سطح دیگری تعلق دارد و از تمام افراد معمولی، یعنی همسایه ها، همکارها و همه کسانی که او به ناچار زندگیش را با آن ها قسمت کرده است، فاصله می گیرد.

به این ترتیب افراد سرشناس به چیزی شبیه تاسیسات عمومی از قبیل توالت های عمومی، ادارات خدمات اجتماعی، ادارات بیمه و بیمارستان های روانی تبدیل شده اند، با این تفاوت که آن ها فقط به شرطی قابل استفاده هستند که دور از دسترس باقی بمانند.

v     

 

درجه سرعت تناسب مستقیم با شدت فراموشی دارد. از این معادله می توان به نتایج مشخصی رسید، مثلا این که دوران ما در اسارت دیو سرعت است و به همین دلیل این قدر آسان خود را فراموش می کند. حالا می خواهم عکس این گفته را بیان کنم: دوران ما گرایش شیفته واری به فراموش کردن خود دارد و برای این که این میل را عملی سازد، خود را به دست دیو سرعت می سپارد. زمان بر شتاب خود می افزاید تا به ما بفهماند که میل ندارد ما به یادش بیاوریم، زیرا از خود خسته است، بیزار است و می خواهد شعله کوچک و لرزان خاطره را خاموش کند


نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی