گزیده کتاب

گزیده هایی از کتاب ها یا اندیشه ها Gozidehk@

گزیده کتاب

گزیده هایی از کتاب ها یا اندیشه ها Gozidehk@

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

ویتگنشتاین بخش زیادی از توانایی های فلسفی اش را وقف تشخیص و مبارزه با آن چیزی کرد که اشکال مخل "مهمل" می دانست و بر آن بود که به طرزی مخفیانه چنین اند. "لوزه ام را در آورده بودم و در درمانگاه اولین به حال خودم غصه می خوردم. ویتگنشتاین به دیدنم آمد. به ناله گفتم: درست احساس سگی را دارم که زیرش گرفته اند. برآشفت که: تو نمی دانی سگی که زیرش گرفته اند چه احساسی دارد."
قصد ویتگنشتاین در حکایت پاسکال این است که او را نه به دروغگویی، که به نادرست نمایی متهم کند. پاسکال احساسش را با این عبارت توصیف می کند: "احساس سگی که زیرش گرفته اند"؛ ولی، با احساسی که این عبارت حکایت از آن می کند واقعا آشنا نیست.

  •  

شباهت هایی میان باد هوا و مدفوع هست که گویا باد هوا را مترادف مناسب تری برای حرف مفت (bullshit) می سازد. درست به همان نحو که باد هوا سخنی است که از هر گونه محتوای آگاهی بخش تھی شده باشد، مدفوع هم ماده ای است که از هر چیز مغذی خالی شده باشد. مدفوع را می توان لاشه غذا دانست، آن چه باقی می ماند وقتی عناصر حیاتی موجود در غذا بیرون کشیده می شوند.
از این لحاظ، مدفوع بازنمودی از مرگی است که خود ما پدید می آوریم و، در واقع، در این فرایند ادامه حیات مان چاره ای جز پدید آوردنش نداریم. شاید از همین رو که مدفوع این قدر مرگ را صمیمی می کند این قدر از آن مشمئز می شویم. به هر تقدیر، به همان اندازه که مدفوع می تواند در خدمت غایات تغذیه ای باشد، باد هوا هم می تواند در خدمت غایات ارتباطی باشد.

  •  

لاف زنی هم نوعا وقف بیان چیزی کاذب می شود. ولی، به خلاف دروغگویی محض، در لاف زنی بیشتر نه کاذب بودن که ساختگی بودن مطرح است. این است که نزدیکی اش به حرف مفت را توجیه می کند. زیرا ذات حرف مفت این نیست که کاذب باشد، بل این است که چرت باشد... مشکل چیز بدلی در این نیست که شبیه به چیست، بل در این است که چطور ساخته شده است. و این به یک وجه مشابه و بنیادین سرشت ذاتی حرف مفت اشاره دارد: هر چند فارغ از دغدغه حقیقت پدید آمده، لازم نیست که کاذب باشد.

  •  

پیامدهای گیر افتادن برای دروغگو عموما وخیم تر از حرف مفت زن است. در واقع، ما انسان ها معمولا حرف مفت را بیش از دروغ تحمل می کنیم، شاید به این سبب که معمولا آن را کم تر توهین شخصی تلقی می کنیم. احتمالا می کوشیم تا خودمان را از معرض حرف مفت دور کنیم، اما به احتمال بیش تر با شانه بالا انداختنی حاکی از بی قراری و کلافگی این کار را می کنیم، نه با احساس خشونت یا خشمی که غالبا دروغ در ما بر می انگیزد.

  •  

دروغ گفتن مستلزم مرتبه ای از استادکاری است که در آن، گوینده دروغ تسلیم الزامات عینی آن چیزی می شود که حقیقت در نظرش می گیرد. دروغ گو ناگزیر دغدغه ارزش صدق دارد. اصلا برای جعل یک دروغ باید بر این گمان باشد که می داند چه چیزی صادق است. و برای جعل یک دروغ مؤثر باید کذبش را تحت هدایت آن صدق طرح و تدبیر کند. از سوی دیگر، شخصی که برای پیش بردن کارش می پذیرد که حرف مفت بزند آزادی خیلی بیشتری دارد. تمرکز او بر دورنما و کلیت است، نه بر امر جزئی. او خودش را به جای دادن کذب خاصی در یک مطلب مشخص محدود نمی کند و بدین سان، به حقایق محیط بر آن مطلب یا متداخل با آن ملزم نمی شود.

  •  

آن چه حرف مفت ضرورتا نادرست نمایی می کند نه وضع اموری است که از آن حکایت می کند و نه عقاید گوینده در باب آن وضع امور است. این ها چیزهایی اند که دروغ ها، به واسطه کاذب بودن، نادرست نمایی شان می کنند. چون حرف مفت لازم نیست که کاذب باشد، به لحاظ محتوای نادرست نمایش با دروغ تفاوت دارد. احتمالش کم است که حرف مفت زن ما را درباره امور واقع یا درباره تصورش از امور واقع فریب بدهد، یا حتی قصدی برای این کار داشته باشد. آن چه او لزوما تلاش می کند تا ما را درباره اش فریب بدهد قصدش است. یگانه خصیصه ای که وجه تمایز ضروری او است این است که به نحو خاصی آن چه را در سر دارد نادرست نمایی می کند.

  •  

کسی که دروغ می گوید و کسی که راست می گوید در دو جبهه مخالف، می شود گفت در بازی ای واحد، بازی می کنند. هر دو به تناسب تلقی شان از امور واقع به آن ها واکنش نشان می دهند، هر چند واکنش یکی را مرجعیت حقیقت هدایت می کند، حال آن که واکنش دیگری از آن مرجعیت سر می پیچد و از پذیرش مقتضیاتش سر باز می زند. حرف مفت زن اما این مقتضیات را به کلی نادیده می گیرد. مثل دروغ گو نیست که مرجعیت حقیقت را رد کند و خود را مقابل آن قرار دهد. اصلا هیچ توجهی به آن نمی کند. و به واسطه این امر، حرف مفت زن در مقایسه با دروغگو دشمن بزرگ تری برای حقیقت است.

  •  

هر گاه اوضاع و احوال مستلزم این باشند که کسی حرف بزند بی آن که بداند دارد درباره چه حرف می زند، گریز و گزیری از حرف مفت نیست. بدین سان، تولید حرف مفت رونق می گیرد هر گاه تکالیف یا فرصت های اشخاص برای سخن گفتن درباره موضوعاتی بر شناختشان از واقعیت های مربوط به آن موضوعات پیشی بگیرند.
نمونه های بارزی از حرف مفت ناشی از این اعتقاد رایج اند که مسئولیت شهروند در یک نظام مردم سالار است که درباره هر چیزی، یا دست کم هر چیزی که به اداره امور کشورش ربط دارد، عقیده ای داشته باشد. ناگفته پیدا است که فقدان هر گونه ارتباط معنادار میان عقاید شخص با ادراکش از واقعیت قضیه را جدی تر خواهد کرد

  •  

کثرت حرف مفت در عصر حاضر منابع عمیق تری هم دارد، در اشکال متنوع شکاکیتی که امکان هر گونه دسترسی قابل اعتماد ما به واقعیت عینی را انکار می کند و، بنابراین، امکان شناخت چگونگی حقیقی چیزها را مردود می شمارد.
یک واکنش به این کم شدن اطمینان، عقب نشستن از انضباط مستلزم تعهد به آرمان درستی و پناه بردن به انضباطی کم و بیش متفاوت با آن بوده است، انضباطی که مستلزم پی گیری آرمان جایگزین صداقت است. افراد، به جای این که اولا و بالذات در جهت رسیدن به بازنمایی های درست از دنیای مشترک بکوشند تلاش شان را معطوف به این امر می کنند که بازنمایی های صادقانه از خودشان عرضه کنند.

  •  

حرف مفت زن دغدغه صدق و کذب سخن خود را ندارد. نه، مانند راست گویان، با صدق و حقیقت عقد اخوت بسته است و نه، مانند دروغگویان، با کذب و خطا. فقط عاشق متقاعد کردن دیگران و همراه کردن آنان با خودش است. از این رو، سخناش لزوما کاذب نیست؛ و، به طریق اولی، لزوما صادق هم نیست. می تواند صادق از کار درآید و می تواند، به طریق أولی، کاذب از کار در آید؛ اما به هر تقدیر، به یک کار می آید؛ و آن متقاعد و همراه ساختن دیگران است. ولی، برای آن که به این یک کار هم بیایید حرف مفت زن باید یکی از واقعیات راجع به خوداش را کتمان کند و پنهان دارد، و آن واقعیت این است که صدق و کذب سخن اش، اصلا و ابدا، در کانون توجه اش نیست.

#ضمیمه

  •  

مخاطب حرف مفت کیست؟ حرف مفت زن، بالطبع، برای هر مخاطبی حرف مفت می زند؛ اما، در دو موقعیت برای حرف مفت زدن انگیزه مندتر است: یکی در آن جا که همراهی دیگران با او برای اش نفع چشم گیر و صرف نظر نکردنی دارد؛ عرصه هایی مانند تبلیغات (propaganda) برای فروش کالا، مدیریت یا سازمان یا مؤسسه، سیاست و حکومت، و دین و مذهب عرصه هایی اند که در آن ها جلب مشتری اهمیت بسیار دارد و، به همین جهت، در آن ها بیشترین حرف های مفت زده می شوند. دیگری در آن جا که مخاطبان قدرت تشخیص حرف مفت را ندارند، مانند عرصه هایی که مخاطبان در آن ها بی اطلاع یا کم اطلاع اند.

#ضمیمه

  •  

رواج این باور که آزادی بیان عقیده فرصت نیکوئی برای تضارب آراء و کشف بهترین راه حل مسائل و بهترین راه رفع مشکلات فراهم می آورد موجب می شود که کسانی حق حقوقی آزادی بیان عقیده را با حق اخلاقی استفاده از آزادی بیان عقیده و حتا با وظیفه اخلاقی استفاده از این آزادی اشتباه بگیرند و به حرف مفت زدن انگیخته شوند. (عنایت به این نکته مهم است که استنتاج وظیفه حقوقی یا حق اخلاقی از حق حقوقی و نیز استنتاج وظیفه اخلاقی از حق اخلاقی منطقا جائز نیست)

#ضمیمه

  •  

اگر، چون آرزو دارم که زندگی پس از مرگ وجود داشته باشد، بگویم "زندگی پس از مرگ وجود دارد" هم آرزواندیشی کرده ام و هم آرزواندیشی مغالطه آمیز خود را از چشم مخاطبام پنهان داشته ام. و این کاری است که حرف مفت زنان، در بسیاری از اوقات، می کنند. هر چه را که خوش دارند که باشد اعلام می کنند که هست؛ گویی که جهان هستی منتظر ایستاده است که اینان از چیزی خوششان بیاید تا آن را احضار کند. بخشی عظیم از حرف های مفت ما آرزوهای ما اند که در هیأت مبدل ظاهر شده اند.

#ضمیمه

  •  

به گفته جوزف باتلر، حکیم، فیلسوف، و الاهیدان انگلیسی، "هر چیزی همان است که هست، و نه چیزی دیگر" و "اشیاء و اعمال همان اند که هستند، و پیامدهای آن ها همان خواهند بود که خواهند بود؛ پس، چرا میل به فریب خوردن داشته باشیم؟" عدم پاسداشت حقیقت، که از ذاتیات حرف مفت زنی است، عملا، معادل است با میل به فریب خوردن. و فریب خوردن، اگرچه گاه خوشی، لذت، رضایت، یا خشنودی موقت می آورد، بالمآل و در نهایت، به مصحلت، یعنی منفعت من حیث المجموع، نمی انجامد. حرف مفت زن خود را و نیز دیگران را تا حدی که تحت تأثیر او واقع شوند، از زندگی خوب، خوش، و ارزشمند محروم می کند.

#ضمیمه

 

ترجمه محسن کرمی / نشر کرگدن